روز نوشت: غرور و خستگی

ساخت وبلاگ

سلام
امروز حالم خوب نبود
در حالت گریه خابم برد
ساعت سه بیدار شدم
تصمیم گرفتم برا اولین بارم که شده وقتی حالم بده به حرف ونیاز درونم گوش بدم و برم بیرون
یه ناهار سرسری خوردم
مانتو سرمه ایمو پوشیدم
خواستم روسری بپوشم که هر کار کردم خوب وانمیستاد
مقنعه مشکیمو پوشیدم
کتاب حرکت
دفترچه یادداشتم
خودکار پنج دهم مشکیم
کیف عسلیم
حدودا چهار و خوردی زدم بیرون....تنهایی

تو مسیر خیابون تو دانشگاه بودم که برسم خیابون
یه دفه حواسم اومد
دیدم دارم تند تند قدم برمیدارم
مث روزایی که کلاس دارم ودر تحرک و جنبش برا کلاس و درسم

به کجا چنین شتابان....امروز مال خودته...نه کلاسه نا با کسی قرار داری نه هیچ کاری داری...
آروم شدم...آروم آروم رفتم...تا یه جایی با ماشین رفتم
پیاده شدم...هندزفریمو گذاشتم...آهنگ نگاه علیرضا قربانیو پخش کردم
آروم رفتم سمت امام زاده...آروم رفتم داخل....ضریح زیارت کردم
رفتم یه جا نشستم دنج و خلوت...یه جایی بود که یه در بود که رو به رو مقبره باز میشد...
یه مداحی پخش کردم
تموم که شد کتابمو درآوردم و شرو کردم به خوندن
صفحه سی
ملاک انتخاب هدف



پنج و خوردی از امامزاده بیرون اومدم
قدم زدم
رو تاب نشستم(دونفره بود و اونجام شلوغ نمیشد تکی تاب بازی کنم یه دل سیر)
کتاب خوندن و علیرضا قربانی
من و گونه های خیسم به امید شانه هایت

می خواهمت ...بمان
می جویمت...مرو
سرگشته ام چو باد...می خواهمت بمان...
قدم زدن
قدم زدن
فکر
فکر
چجور از شر این غرور و خستگی راحت بشم....غرور داغون میکنه همه چیزای خوبو و خستگی اجازه حرکت نمیده...

کاشکی دوشنبه زودتر بیاد...برم کلاس استاد ن.ع


+پفک خریدم-تخمه پوست کنده-و یه چیز نوستالژیک
یادتونه یه شکلاتایی بود مثخمیر دندون بود
با پشت درش بازش میکردیم
بعد در تلاش که مقدار بیشتری از شکلاتو بخوریم و کمترش تو جلدش بمونه...خیلی ذوقیدم از اینا خریدم

برم بخابم دیگه
مریم آینده عزیزم اینو بدون درمورد من که من وقتی حالت خوب نیس...بدون که میگذره،موندنی نیست
مریم عزیزم...همیشه حواست به خودت باشه..همیشه جوون و شاد باش....همیشه رژ بزن حتی وقتی هفتاد ساله شدی...همیشه مثل امروز صبح من برو سر کمدت و یه گردنبند و گیره سر ست با لباسات انتخاب کن و روزتو ب این تنوع شروع کن
ولی حواست باشه با تنوع ها خودتو سرگرم نکن که از حرکت جا بمونی...حرکت پایدارتره...دعا میکنم برای چندین سال دیگه که این نوشته رو خوندی مفهوم حرکت رو فهمیده باشی و حرکت رو چشیده باشی...و دعا میکنم از من امروز راضی باشی....

ای حال نامعلوم آروم باش، آروم...
ما را در سایت ای حال نامعلوم آروم باش، آروم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsargadanf بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 18:32